سوفیا عادلخانی: نقش عمده روابط عمومى، کاهش و نزدیک کردن اذهان عمومى به واقعیت در سازمان هاست. توانایى شناخت و اقدام آگاهانه، کاربرد اقدامهاى روابط عمومى را افزایش داده و منجربه تحرک و کارایى آنها خواهد بود. چنانچه به مهمترین عامل اجتماعى مؤثر، در روابط اجتماعى تبدیل شده و انتظار و نقش هاى برشمرده در وظایف آنها، آن مهم را پشتیبانى خواهد کرد. درنتیجه آمار سازنده و مرتبط با شرایط به وجود خواهد آمد.
هراندازه ارتباط در روابط عمومى، بطور مفید، مستقر و شکل مؤثرى گسترش یافته باشد، همان اندازه آن فرد، گروه و مؤسسه در دستیابى به اهداف خود موفق تر مى شوند. امروزه، دستگاه هاى دولتى روز به روز وسیعتر، وظایف آنها سنگین تر و پیچیده تر مى شود، این روند فعالیت گوناگون آنها را متحول کرده و میان مردم و دولت و نیز ارکان دولتى روابط نزدیکتر برقرار مى شود. با توجه به وظایف کلى روابط عمومى در حقیقت مى تواند، در حکم واسطه میان دولت و مردم نقش قابل قبولى ایفا کند. آنها مى توانند، با تنظیم برنامه دقیق به سؤال ها و شک ها و تردید ها پاسخ بدهند.
روابط عمومی و مدیریت تغییر
بروز تغییر واقعیتی است که روابط عمومیها با آن روبهرو هستند. توجه به «مدیریت تغییر» موجب شده تا روابط عمومیها امروزه موقعیت بهتری نسبت به گذشته در سازمانها داشته باشند. مدیریت تغییر از سرعت بخشیدن به نحوه انجام کارها سخن نمیگوید، بلکه هدف، تغییر نگرش در نحوه انجام کارهاست.
پیوسته از سوی محیطهای برون سازمانی و درون سازمانی، شوکهایی بر روابطعمومیها وارد میشود که اغلب ناشی از رشد فناوریها یا عملکرد خود سازمانهاست. از این رو روابطعمومیها در جریان و مسیر رودخانهای قرار گرفتند که آنها را به سمت دریایی بزرگ میکشاند. اگر خود را با جریان آب رودخانه همسو کردند و توانستند تغییر را در سازمان ایجاد کنند، موفقند وگرنه خلاف جریان آب شنا کردن بیفایده است.
حال این تغییر را از کجا شروع کنیم؟ اگر به روشهای اجرایی خود در امور جاری روابطعمومی به دیده تردید بنگریم که «آیا این کاملترین و بهترین روش است که به کار بردهام یا راههای بهتری هم وجود دارد؟» این «تردید»، نقطه شروع در مدیریت تغییر در روابطعمومیهاست.
شاید به کارگیری فناوری در امور جاری روابطعمومی را بتوان شروع مناسبی برای مدیریت تغییر دانست. اما برای به وجود آوردن این تغییر باید فرایندی طی کرد. فرایند تغییر در روابطعمومیها از جایی آغاز و طی برنامهای منظم و منسجم، در جایی پایان میپذیرد، یعنی کاملاً سیستمی و منطبق بر فرآیند است. این همان شرط رسیدن به یک روابطعمومی ایدهآل و مطلوب است. وقتی تفکر تغییر برای روابطعمومی یک سازمان پدید آمد شاهد افزایش کارآیی و اثربخشی پیامها خواهیم بود.
مدیریت تغییر، تغییر در تفکر و دیدگاههاست. هر تغییر را میتوان مترادف با فرصتی برای رشد و پیشرفت دانست، اما این تغییرات برای کارکنان در نگاه اول یک تهدید به شمار میرود. عمدتاً کارمندان تغییر را با ترس میپذیرند، اما لازمه مدیریت مناسب این تغییرات، هماهنگ کردن نیروی انسانی در یک جهت و رمز دستیابی به این هماهنگی شفافیت در ارتباطات است.
از سوی دیگر در روابطعمومیها، تغییر در «محتوا» بسیار حائز اهمیت است. بکارگیری شیوههای جدید در ارایه محتوای پیام، از مواردی است که براساس نوع مخاطب و گوناگونی نوع رسانهها صورت می پذیرد. لازم است در این فرایند ارزش افزودهای برای روابط عمومی ایجاد شود. به عنوان مثال، با بکارگیری خصلت فرامتنی در اینترنت و استفاده از «لینکها» امکان ارایه اطلاعات اضافه و تکمیلی به کاربر در سایت فراهم میشود. این اطلاعات می تواند به صورت متن، تصویر، صوت و یا قطعهای از فیلم باشد.
پیش بینی فرصتها و تهدیدها
روابط عمومی می بایست به عنوان یک پل و کانال ارتباطی دو سویه میان سازمان و محیط پیرامون خویش عمل نماید و با جمع آوری اخبار و اطلاعات در مورد رقبا، مشتریان، ذی نفعان و... فرصتها و تهدیدهای پیش روی سازمان را تا حدی پیش بینی نماید و با انعکاس اطلاعات گردآوری شده ، به مدیریت ارشد سازمان کمک نماید تا بر اساس آن اطلاعات در موقعیتهای مختلف، استراتژیها و سیاستهای صحیح و درستی را اتخاذ نماید. میتوان گفت مرز بین سازمانهای پیشرو ، یعنی سازمان هایی که نیاز مشتری را زودتر از خود او پیش بینی میکنند و از سایر رقبای خود پیشتر و درواقع آنها هستند که تغییرات را ایجاد و حتی رهبری میکنند باسازمان های انفعالی در همین مطلب است،که این امر نیز تنها با جمع آوری اخبار و اطلاعات پیرامون فرهنگ ، سنت ، هنجارها و ارزشها ی اجتماعی و علایق متفاوت مخاطبان امکان پذیر می باشد. این نکته را هرگز نباید فراموش نمود که مصرف کنندگان محصول و خروجی سازمان اعم از تولیدی یا خدماتی یک انسان می باشد و چون با انسان سروکار داریم خود به خود پای علوم انسانی ، علوم اجتماعی و روابط عمومی به میان می آید .حال که اهمیت روابط عمومی مشخص گردید.چیزی که بسیاری از متخصصان و کارشناسان روابط عمومی درباره آن توافق دارند این است که جایگاه فعلی روابط عمومی در ایران چندان رضایت بخش نیست و ازپتانسیل های موجود به خوبی بهره برداری نمی شود. هنوز در بخش های مختلف روابط عمومی، نقصان زیادی وجود دارد. در حوزه حقوقی، پیشرفت قابل توجهی به دست نیامده است.بسیاری از سازمان ها و شرکت های دولتی و خصوصی از فقدان ساختارهایمناسب ارتباطی و اطلاع رسانی رنج می برند. تصویری از ماموریت ها و چشم اندازهایروابط عمومی وجود ندارد و به اقتضای روزمره گی و مناسبتی، کارهایی صورت می گیرد واین دور تسلسل همچنان ادامه دارد.حال می توان برخی از چالشها و موانعی که بسیاری از اساتید این رشته نیز بدان اشاره نموده اند را بیان کرد .
انحراف از فلسفه وجودی روابط عمومی
فلسفه روابط عمومی در مقبولیت، اثرگذاری و رضایتمندی است و اگر نتیجه فعالیت های روابط عمومی ملموس در زندگی روزمره نباشد، کم کم بی اثرو کمرنگ می شود. به ویژه در عصر رسانه های اجتماعی که همه فعالیت ها باید خروجی ملموس و جهت گیری اجتماعی داشته باشند.از طرف دیگر، باید توجه داشت فلسفه وجودی روابط عمومی در خلال زمان دچار تغییر نمی شود اما ابزارها و کانال های جدیددایما در حال رشد و تکامل هستند به طوری که امروزه با نسخه جدیدی از حرفه روابط عمومی یعنی «روابط عمومی 2» مواجه هستیم و تعاریف ابزارهای سنتی روابط عمومی رادچار تغییر کرده است.
هنرهشتم؛اخلاق در روابط عمومی
روابط عمومی بدون اخلاق، کالبد بی جانی است که شاید بتوان چندروزی با رنگ و لعاب دادن به آن دیگران را فریب داد ولی برای همیشه نمی توان همه رافریفت. از منظر علم روابط عمومی، کارگزاران روابط عمومی دارای نقش اساسی درمسوولیت های اجتماعی هستند و روابط عمومی بدون رعایت اصول اخلاقی، قابل تصور نیست. شاید بتوان گفت معیار اصلی سنجش روابط عمومی اخلاق است و بدون در نظر گرفتن نظام اخلاقی جوامع مختلف، نقش روابط عمومی کامل نخواهد بود.در همین ارتباط باید اشاره کرد که متولیان روابط عمومی در سطح بین المللی نیز به مساله اخلاق وپایبندی کارگزاران روابط عمومی به اصول اخلاقی توجه ویژه ای داشته اند و در این زمینه می توان به تدوین و انتشار منشورهای مختلف اخلاقی روابط عمومی در نقاط مختلف جهان اشاره کرد.البته گاهی اوقات کارگزاران روابط عمومی با نقض مقررات حرفه ای و شغلی و استانداردهای اخلاقی، خود بزرگترین مانع تعالی و رشد روابط عمومی ها به حساب می آیند. این کارگزاران عالباً فاقد تعهد و تخصص هستند و از فلسفه روابط عمومی آگاهی ندارند و نمی دانند که روابط عمومی ها چگونه عمل می کنند و لذا به علت چنین ناآگاهی و بی مبالاتی، هویت هنرهشتم را زیر سوال می برند.
فقدان سیستم باز
در زمینه توسعه نیافتگی روابط عمومی دو نظریه وجود دارد. یک نظریه، کلان نگر است. حاملان این نظریه معتقدند اگر سیستم باز باشد روابط عمومی هم در جایگاه خود قرار خواهد گرفت چون روابط عمومی زاده دموکراسی است.
نبود نگرش حرفه ای
هیچ جامعه ای بدون استفاده عالمانه از حرفه و صنعت روابط عمومی نمی تواند حیات خود را حفظ کند و یکی از ارکان اصلی موفقیت هر کشوری،برقراری و استمرار ارتباطات با پشتوانه فرهنگ و ارزش های بومی و محلی است. وقتی به فرهنگ ایرانی اسلامی و پیشینه آن نگاه می کنیم، مشاهده می شود هنر ارتباطات ومردمداری بسیار غنی است؛ ارتباطاتی که سرشار از معنویت، انسانیت و اخلاق توام باخلاقیت و تفکر والای انسانی است. باید به این میراث و تمدن گرانبها بیش از پیش نگاه ارتباطی داشت و از توانمندی هایی که در بطن این هنر و فرهنگ وجود دارد نیز بابازشناخت همه جانبه، از آن در برنامه ریزی ها در همه عرصه های ملی و بین المللی بهره گرفت.
رواج سطحی نگری در امر پژوهش
رواج مطالعات کمی یکی دیگر از این موانع است. اگر تحلیل و اطلاعات درستی از انواع و اقسام تحقیق های صورت گرفته در حوزه روابط عمومی وجود داشته باشد این سطحی نگری کاملا قابل مشاهده است. در واقع در مطالعات کمی، رمزگشایی صورت نمی گیرد و زوایای پنهان مسایل گشوده نمی شود.کمبود نیروی انسانی متخصص و متبحر در روابط عمومی چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی.